چرا زنها مرد زندگیشان را ترک میکنند؟
نمونههایی از گلایههای زنها در زندگی مشترک به قرار زیر است:
"من همواره احساس تنهایی و طرد شدن در خود میکنم. شوهرم دیگر همچون گذشته، دوست و همدم من نیست. او تنها زمانی به من توجه میکند که خواستار رابطۀ جنسی باشد. او احساسات و عواطفم را نادیده میگیرد و رفتارش به گونهای است که گویی هیچ عشق و علاقهای به من ندارد. ما مثل دو خط موازی هستیم که هر یک راه خود را میرویم و کار خود را میکنیم و انگار نه انگار که با هم همسر و همراه هستیم. من برایش همچون یک غریبه شدهام. گویی که اصلاً مرا نمیشناسد. او آن مردی نیست که در شروع آشنایی و زندگی مشترک میشناختم. در قبال هیچ کار و رفتار من، علاقه و توجهی از خود نشان نمیدهد و احساساتم را به هیچ میانگارد."
باید گفت که زنها بیش از مردها به زندگی زناشویی خود اهمیت میدهند و نگران آن هستند. اکثر کتابهای مرتبط با عشق و ازدواج را زنها خریداری میکنند تا سعی کنند روابط خود را با همسرشان بهبود بخشند و به نوعی، از مشاورههای موجود در این خصوص بهرهمند شوند. و عجیب اینجاست که زنها دو برابر مردها درخواست طلاق میدهند!
چرا آنها از زندگی زناشویی خود دلسرد میشوند؟
چرا بهنظر میرسد که زنها اغلب نزد نزدیکترین و صمیمیترین دوستان خود لب به شِکوه و شکایت از زندگی زناشوییشان میگشایند و اظهار نارضایتی میکنند؟ چه موضوعی آنچنان آزارشان میدهد که باعث شود قید زندگی و آیندۀ فرزندان خود را بزنند و عطای زندگی مشترک را به لقایش ببخشند؟ بهراستی، چرا زنها شوهرشان را ترک میکنند و میروند؟
آنان عموماً ابراز میکنند که هیچ امیدی ندارند که شوهرشان هیچگاه درک کند که چه موضوعی باعث دلسردی و بیانگیزه شدنشان شده است تا به این ترتیب، تغییری در رفتارهای آزار دهندهاش ایجاد کند. به عقیدۀ زنها، آنان به تنهایی باید مشکلات زندگی زناشویی خود را رفع کنند و شوهرشان که خیلی اوقات خودش مسبب این مشکلات است، هیچ تلاشی در جهت برطرف کردن آنها نمیکند. و این بیتفاوتی شوهر و احساس تنها بودن زن برای رفع کشمکشها و مشکلات، سبب میشود که هرگاه زنها از تلاش خود در این زمینه دست بردارند و تسلیم شوند، زندگی زناشویی عموماً خاتمه یابد.
اما نظر و عقیدۀ مردها در این خصوص بسیار متفاوت است. مردها اغلب احساس میکنند که بهطور اعم، توقعات زنها و بهطور اخص انتظارات همسر خودشان آنقدر بالاست که هر چه تلاش کنند، باز هم نمیتوانند همسرشان را راضی و خرسند کنند. به این ترتیب، آنان خود را تحت فشار و استرسی بسیار عظیم حس میکنند و در خصوص بهبود شرایط مالی، تربیت فرزند و نوع رفتار و تعامل با همسرشان کم میآورند و از لحاظ احساسی و ذهنی، بسیار خسته و فرسوده میشوند و حس میکنند که با وجود تمام سعی و تلاش خود، هیچچیزی جز غر و لند و انتقاد از سوی همسر (و حتی فرزند یا فرزندانشان) عایدشان نمیشود و سرخورده و بیانگیزه میشوند و دست از تلاش میکشند.
واقعیت این است که نقش سادهتری که مردها طی دهههای گذشته در زندگی و روابط زناشویی خود داشتهاند، اکنون تبدیل به نقش بسیار پیچیدهتر و مبهمتری شده است.
حتی برخی مردها به این نتیجه میرسند که گویی زنها خلق شدهاند تا مدام نق بزنند و انتقاد کنند و مردها برای اینکه بتوانند زنده بمانند و ادامه دهند، باید این نقها و نارضایتیها را به کل نادیده بگیرند!
زمینههای جدایی و طلاق
تلاشِ ناکام و شکستخوردۀ مردها برای برآورده کردن رضایت همسرشان و دست از تلاش کشیدن و تسلیم شدن آنها، و در نقطه مقابل آن دلسردی و نارضایتی زنها، به سبب بیتفاوتی شوهرشان، زمینههای جدایی را فراهم میکند و سبب میشود زنها دو برابر شوهرشان درخواست طلاق بدهند! در واقع، متداولترین علت برای ترک کردن خانه توسط زنها، احساس بیتفاوتی و سنگدلیای است که از شوهرشان در دل دارند و حس میکنند که از لحاظ احساسی و عاطفی مورد بیمهری یا سوءاستفاده قرار گرفتهاند.
همین احساس، سبب میشود که ایجاد ارتباط کلامی و گفتگوهای مثبت نیز به بنبست برسد. جالب است بدانید که زنهای کمی هستند که به علت برخوردها و سوءاستفادههای فیزیکی، حرفهای تند، رفتارهای خشن، فریبکاری و حتی بیصداقتی شوهرشان یا نظایر آن طلاق میگیرند و بیشتر علتِ درخواستهای طلاق زنها این است که از سوی همسرشان، از لحاظ احساسی و عاطفی مورد بیتوجهی قرار گرفته اند و رفتارهای سرد و همراه با بیتفاوتی شوهر را نمیتوانند تحمل کنند. بدتر از همه اینکه، هرگاه شوهرشان با رفتارش به احساسات همسرش لطمه میزند، هیچگاه عذرخواهی هم نمیکند. بلکه در عوض میگوید: "تو خیلی زن حساس و زودرنجی هستی." تصورشان هم این است که اگر با هر زن دیگری ازدواج کرده بودند، بیشتر از زندگی لذت میبردند و همسرشان این قدر لوس و زودرنج نبود و انتظارات غیرواقعبینانه نداشت! آیا واقعاً زنها توقعات زیادی از شوهر خود دارند یا اینکه مردها کمتر از آنچه باید، برای بهبود زندگی زناشوییشان تلاش میکنند؟
واقعیت این است که زنها توقعات بسیار زیادی ندارند. آنان خواستار این هستند که با همسرشان یک روح در دو بدن باشند. زنها مایلند که همسرشان مردی باشد که بتوانند به او اعتماد کنند و در هنگام بروز مشکلات، تنها و بیپناه رهایشان نکند. وقتی که زنها درک شوند، همسرشان با آنان همدلی کند و شنوندۀ خوبی برای دلسردیها و درد دلهایشان باشد، شِکوه و شکایتها و ابراز نارضایتیها پایان مییابد و زندگی بسیار شیرینتر میشود.
منبع:
www.marriagebuilders.com
مترجم: مجید شهرابی
آیا این مقاله برای شما نیز مفید بود؟
با عضویت در خبرنامه سایت از آخرین اخبار و مقالات منتشر شده مطلع شوید.
نظری جهت نمایش وجود ندارد